متن آهنگ رفته از دست از حجت اشرف زاده

می دانم شبی در اوجه زیبائی میائی
تو با رقصی تماشائی میائی میدانم
بیمارم تو با درمان تنهائی میائی
به گوشم همچون لالایی میائی میدانم
هر بار اسم ات روی لبم چشمه من را تر کرد
ای بی خبر از حال و روزم بی خبر برگرد
ای رفته از دست رفتم از دست
این فاصله اگر چه بسته دستو بالم را
فریاد زده گاهی سکوتم حس و حالم را
مانده ام به پایت تا نفس است

در شهرم بجا مانده هوایه ابریت
بردی دل برید این دل از بی صبریت
هربار اسمت رویه لبم چشم مرا تر کرد
ای بی خبر از حال و روزم بی خبر برگرد
ای رفته از دست رفتم از دست
این فاصله اگر چه بسته دست و بالم را
فریاد زده گاهی سکوتم حس و حالم را
ماندم به پایت تا نفس هست
میدانم شبی در اوج زیبایی می آیی
تو با رقصی تماشایی می آیی میدانم
بیمارم تو با درمان تنهایی می آیی
به گوشم همچو لالایی می آیی میدانم